دو روایت از زندگی شهید مدق از زبان همسرش
سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ
◘ قبل از ازدواج:
همسر شهید مدق میگفتند منوچهر همسایهی ما بود. یک روز به ناچار منوچهر باید من را میرساند کلاس زبان و وقتی قرار شد سوار ماشین شوم شک داشتم... . شک داشتم که جلو سوار شدنم یک جور بی حیایی یا پا گذاشتن روی یکسری اعتقاداتم باشد و عقب نشستنم یک جور بیاحترامی که به ایشان حس مسافرکش دست بدهد... . چند دقیقه ایستاده بودم و نمیتوانستم تصمیم بگیرم که آقای مدق خودشون پیاده شدن و درب عقب رو باز کردن... .
◘ بعد از ازدواج:
یه روز داشتیم با ماشین می رفتیم یکی از جلسات سپاه. سر یه چراغ قرمز پیرمرد گل فروشی با یه کالسکه ایستاده بود. منوچهر داشت از برنامه ها و کارهایی که داشتیم می گفت. ولی من حواسم به پیرمرد بود (شاید چون من رو یاد پدربزرگم می انداخت... . خیلی صورت نورانی داشت.) منوچهر وقتی دیده بود حواسم به حرفهاش نیست، نگاهم رو دنبال کرده بود و فکر کرده بود دارم به گل ها نگاه می کنم. توی افکار خودم بودم که احساس کردم پاهام داره خیس می شه!! نگاه کردم دیدم منوچهر داره گل ها رو دسته دسته می ریزه رو پاهای من! همه گل ها رو خرید!! بغل ماشین ما، یه خانوم و آقا تو ماشین بودن. خانوم خیلی بد حجاب بود، به شوهرش گفت: نگاه کن! یاد بگیر. انوقت میگن حزب الهی ها از این کارا بلد نیستن... . چند بار چراغ قرمز و سبز شد ولی همه ما رو نگاه می کردن و سوت و کف میزدن... . (1)
┘◄ آیت الله خامنه ای(دام ظله العالی): اسلام که راجع به حجاب حرف میزند، آیات قرآن که راجع به حجاب حرف میزند، راجع به حدود زن و مرد با یکدیگر دستور دارد، این به خاطر خود مردم است، به خاطر همین خانوادههاست. همین دخترهای جوان که شوهرشان را میخواهند از دست ندهند، این پسرهای جوان که زن محبوبشان را میخواهند از دست ندهند، این، بدون حجاب و بدون رعایت نمیشود، آیاتِ قرآن این طور حکمت آمیز و عمیق است.
این محرم و نا محرمها، این حجاب و حفظ زن، این «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ... و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ[2]»، چشمهایتان را به هر منظرهای باز نکنید، به هر چیزی نگاه نکنید تا به هر طرفی کشانده نشوید این برای چیست؟ این برای این است که این زن و شوهر به هم مهربان و وفادار بمانند. آن مردی و آن زنی که در جوامع فاسد دنیا به هر جا رسیدند، به هر گذرگاهی که رفتند، هر طور دلشان خواست سوء استفاده کردند و اختلاط پیدا شد، دیگر برای آنها محیط خانوادگی چقدر اهمیت پیدا خواهد کرد؟ هیچ. اسمش را هم گذاشتهاند آزادی که اگر این آزادی باشد، بزرگترین بلیههای بشر محسوب میشود. آن مردی که هر طور دلش بخواهد به هر طرف متمایل باشد به طرف زنها، عِنانی ندارد، حفاظی ندارد و آن زنی که با حیا و عفاف و حجاب انسانی آراسته نیست، حفاظی ندارد، چنین زن و مردی برای زن خودشان، یا بر شوهر خودشان احترامی و اهمیّتی قائل نیستند. در اسلام، یک زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقهمندند. به هم محتاج و وابستهاند. یک سلسلهی عظیم و طولانی که از احکام ناشی میشود از چیست؟ از اینکه میخواهند خانواده محکم بماند و این زن و شوهر به هم خیانت نکنند و با هم باشند. [3]
1. اینک شوکران 1
2. سورهی نور، آیهی 31
3. مطلع عشق/ ص 101-102
همسر شهید مدق میگفتند منوچهر همسایهی ما بود. یک روز به ناچار منوچهر باید من را میرساند کلاس زبان و وقتی قرار شد سوار ماشین شوم شک داشتم... . شک داشتم که جلو سوار شدنم یک جور بی حیایی یا پا گذاشتن روی یکسری اعتقاداتم باشد و عقب نشستنم یک جور بیاحترامی که به ایشان حس مسافرکش دست بدهد... . چند دقیقه ایستاده بودم و نمیتوانستم تصمیم بگیرم که آقای مدق خودشون پیاده شدن و درب عقب رو باز کردن... .
◘ بعد از ازدواج:
یه روز داشتیم با ماشین می رفتیم یکی از جلسات سپاه. سر یه چراغ قرمز پیرمرد گل فروشی با یه کالسکه ایستاده بود. منوچهر داشت از برنامه ها و کارهایی که داشتیم می گفت. ولی من حواسم به پیرمرد بود (شاید چون من رو یاد پدربزرگم می انداخت... . خیلی صورت نورانی داشت.) منوچهر وقتی دیده بود حواسم به حرفهاش نیست، نگاهم رو دنبال کرده بود و فکر کرده بود دارم به گل ها نگاه می کنم. توی افکار خودم بودم که احساس کردم پاهام داره خیس می شه!! نگاه کردم دیدم منوچهر داره گل ها رو دسته دسته می ریزه رو پاهای من! همه گل ها رو خرید!! بغل ماشین ما، یه خانوم و آقا تو ماشین بودن. خانوم خیلی بد حجاب بود، به شوهرش گفت: نگاه کن! یاد بگیر. انوقت میگن حزب الهی ها از این کارا بلد نیستن... . چند بار چراغ قرمز و سبز شد ولی همه ما رو نگاه می کردن و سوت و کف میزدن... . (1)
┘◄ آیت الله خامنه ای(دام ظله العالی): اسلام که راجع به حجاب حرف میزند، آیات قرآن که راجع به حجاب حرف میزند، راجع به حدود زن و مرد با یکدیگر دستور دارد، این به خاطر خود مردم است، به خاطر همین خانوادههاست. همین دخترهای جوان که شوهرشان را میخواهند از دست ندهند، این پسرهای جوان که زن محبوبشان را میخواهند از دست ندهند، این، بدون حجاب و بدون رعایت نمیشود، آیاتِ قرآن این طور حکمت آمیز و عمیق است.
این محرم و نا محرمها، این حجاب و حفظ زن، این «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ... و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ[2]»، چشمهایتان را به هر منظرهای باز نکنید، به هر چیزی نگاه نکنید تا به هر طرفی کشانده نشوید این برای چیست؟ این برای این است که این زن و شوهر به هم مهربان و وفادار بمانند. آن مردی و آن زنی که در جوامع فاسد دنیا به هر جا رسیدند، به هر گذرگاهی که رفتند، هر طور دلشان خواست سوء استفاده کردند و اختلاط پیدا شد، دیگر برای آنها محیط خانوادگی چقدر اهمیت پیدا خواهد کرد؟ هیچ. اسمش را هم گذاشتهاند آزادی که اگر این آزادی باشد، بزرگترین بلیههای بشر محسوب میشود. آن مردی که هر طور دلش بخواهد به هر طرف متمایل باشد به طرف زنها، عِنانی ندارد، حفاظی ندارد و آن زنی که با حیا و عفاف و حجاب انسانی آراسته نیست، حفاظی ندارد، چنین زن و مردی برای زن خودشان، یا بر شوهر خودشان احترامی و اهمیّتی قائل نیستند. در اسلام، یک زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقهمندند. به هم محتاج و وابستهاند. یک سلسلهی عظیم و طولانی که از احکام ناشی میشود از چیست؟ از اینکه میخواهند خانواده محکم بماند و این زن و شوهر به هم خیانت نکنند و با هم باشند. [3]
1. اینک شوکران 1
2. سورهی نور، آیهی 31
3. مطلع عشق/ ص 101-102
۹۳/۱۲/۰۵