کریم طاهرزاده بهزاد که خود از ناظران وقایع تبریز و از یاران ستارخان بوده، در کتابش با عنوان «قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت»، مشاهدات خود را شرح داده و دربارۀ حضور زنان در نبردهای تبریز نوشته است:
« روزی در انجمن حقیقت میخواستند یکی از زخمیها را زخمبندی بکنند، مجروح اصرار میکرد که لباس او را نکنند و بگذارند جان بدهد.
تعجب کردند، بالاخره ستارخان نصیحت کرد که موافقت بکند تا زخم او را ببندند. مجروح از روی ناچاری گفت من مرد نیستم و دخترم و میل ندارم لباس از تن بکنم و ستارخان منقلب، چشمانش پر از اشک شده گفت (قزم من دیری اولا اولا سن نیه داویه گتدون) دختر! من که هنوز زنده هستم تو چرا به جنگ رفتی؟ » (1)
1. کریم طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت، تهران، اقبال، 1363، ص 327.