صیانه

نوشتن از بعضی حرف‌ها جسارت نمی‌خواهد.. حماقت هم.. نوشتن از بعضی حرف‌ها ایمان می‌خواهد

صیانه

نوشتن از بعضی حرف‌ها جسارت نمی‌خواهد.. حماقت هم.. نوشتن از بعضی حرف‌ها ایمان می‌خواهد

صیانه

هر آدمی را پرچم‌دار نمی‌کنند.
پرچم را به دست راست‌قامت‌ترین باید داد.
به دست پایدارترین؛
مطمئن‌ترین؛
سالم‌ترین؛
و البته وفادارترین.
سلام بر ریحانه‌ها
که خدا پرچم‌دارشان خواسته.
پرچم‌دار عبودیت؛
پرچم‌دار اسلام.
ریحانه‌ها
آماج حمله‌های شیطانی اگر هستند،
پرچم اسلام را
-حجاب را-
به دوش دارند.
سلام بر ریحانه‌ها
سلام بر پایداری‌شان
سلام بر صبرشان
و سلام بر شکوه ایمان‌شان؛ روزی‌که ایمان‌ها را به سنجه آورند(yon.ir/mGdf).

ذَلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ(yon.ir/sGxx).

نویسندگان

با من قرآن بخوانید (1)

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ق.ظ

در سوره کهف سه جریان بسیار عجیب نقل شده. یکی اصحاب کهف که تعدادی جوانمرد بودند به همراه یک سگ، و نخواستند زیر ظلم حکومت طاغوتی زمانشان زندگی کنند و هجرت کردند و خدای متعال هم آنها را در غاری سکنا داد و سیصد و اندی سال به خوابشان برد و بعد بیدارشان کرد تا در زمانه بهتری زندگی کنند اما خودشان نخواستند و از خدای متعال درخواست کردند که دوباره به خوابشان ببرد. چندین ابهام و پیچیدگی در جریان اینها وجود دارد. تعداد دقیقشان؟ اهمیت این سگ در این جریان و اینکه چرا باید خدای متعال در قرآن این سگ را هم ذکر کند و روی حضور او تاکید کند؟! مکانشان؟ در زمان کدام پادشاه خفتند؟ در زمان کدام پادشاه بیدار شدند؟ چرا نخواستند زندگی کنند و دوباره خوابیدند؟ اصلا دوباره خوابیدند یا این بار مردند؟ و خیلی سوالات دیگر.
اما از همه این سوالات مهمتر که ما با آن کار داریم این است که هدف هدایتی این داستان چیست؟ چون قرآن کتاب هدایت است و هر چه می گوید در راستای این هدف است و قرآن کتاب قصه نیست. از داستان کهف ما چه چیزی باید بیاموزیم؟

دو داستان دیگر را در نظرات دنبال کنید.

برگرفته از صفحه گوگل پلاس عباس ذوالقدری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۱۲
سیمین محمود زاده

با من قرآن بخوانید

نظرات  (۴)

۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۲ سیمین محمود زاده
داستان دوم درباره حضرت موسی است که با رفیقی همسفر شد. رفیقش ماهیی را که برای غذای خود تهیه کرده بودند فراموش کرد بردارد. موسی گفت این نشانه ای است و ما باید برگردیم به همانجا که ماهی را فراموش کرده بودند. در آنجا یکی از بندگان خوب خدا (/خضر؟!) را ملاقات کرد. خواست که با او همراه شود. آن شخص گفت که تو نمی توانی همسفر من شوی زیرا طاقت کارهای مرا نداری. موسی قول داد که در مقابل کارهای او هیچ اعتراضی نکند. و همسفرش شد.
آن شخص یک جا قایقی را سوراخ کرد و یک جا نوجوانی را به قتل رساند و یک جا دیوار مخروبه ای را بی مزد تعمیر کرد! موسی در هر سه مورد اعتراض کرد. آن شخص هم توضیح هر سه کارش را داد ( که هیچ کدام هم از لحاظ شرعی موجه نبود) و به موسی گفت برو پی کار خودت که گفتم نمی توانی همسفر من شوی.
چندین سوال و ابهام در این داستان هست که نیازی به ذکر نیست. فقط آن سوال مهم را که در آخر داستان قبل پرسیدیم را مطرح می کنیم که هدف هدایتی این داستان چه بود؟
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۲ سیمین محمود زاده
داستان دیگر در سوره کهف داستان پادشاه عادلی است به نام ذوالقرنین. که سفر عجیبی را شروع می کند و به قومی می رسد که لباس نمی پوشیدند و عریان بودند و در ادامه سفر به غربی ترین نقطه عالم می رسد. در آنجا قومی را می بیند که بی فرهنگ و بی تمدن بودند. آنها شکایت می کنند که قومی به نام یأجوج و مأجوج آنها را آزار می دهند. ذوالقرنین هم سدی محکم بین آنها می سازد.
در این داستان جزئیاتی بیان شده مثل نحوه ساختن سد! یا مطلب عجیبی نظیر غروب کردن خورشید در چشمه ای لجن آلود!
این داستان عجیب ترین داستان قرآن است و در واقع مبهم ترین. 
ذوالقرنین کیست؟ منظور از غربی ترین جای عالم کجاست؟ یاجوج و ماجوج کدام اقوامند؟ چرا نحوه ساختن سد بیان می شود، مگر چه اهمیتی دارد؟ آن قوم عریان چه قومی بودند؟ آن قوم بی فرهنگ که با یاجوج و ماجوج درگیر بودند چه قومی بودند؟ 
و در نهایت سوال اصلی ما اینکه هدف هدایتی این داستان چیست؟ از این داستان چه بیاموزیم؟
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۴ سیمین محمود زاده
یک نکته ای هم که به عنوان راهنمایی و ارشاد هست این است که هر سه این داستانها در یک راستا هستند و یک مطلبی را می خواهند بفرمایند. در حقیقت قبل از شروع نقل این سه داستان مطالبی در سوره گفته شده و به عنوان اثبات آن مطالب این سه داستان به عنوان نمونه آورده شده. و بعد از نقل اینها هم بازگشت فرموده به همان سخنان ابتدای سوره و نتیجه گیری کرده. فهم این جریان و نخ تسبیح ارتباطی بین اینها مستلزم دقت در ابتدا و انتهای سوره است.
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۴ سیمین محمود زاده
ان شاء الله خدای متعال توفیق عطا کنه چند تا گره از این داستان ها زیر همین پست باز می کنیم و چند اشارت عرفانی این سوره رو که شگفت ترین سوره قرآن کریم هست رو بیان می کنیم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی