صیانه

نوشتن از بعضی حرف‌ها جسارت نمی‌خواهد.. حماقت هم.. نوشتن از بعضی حرف‌ها ایمان می‌خواهد

صیانه

نوشتن از بعضی حرف‌ها جسارت نمی‌خواهد.. حماقت هم.. نوشتن از بعضی حرف‌ها ایمان می‌خواهد

صیانه

هر آدمی را پرچم‌دار نمی‌کنند.
پرچم را به دست راست‌قامت‌ترین باید داد.
به دست پایدارترین؛
مطمئن‌ترین؛
سالم‌ترین؛
و البته وفادارترین.
سلام بر ریحانه‌ها
که خدا پرچم‌دارشان خواسته.
پرچم‌دار عبودیت؛
پرچم‌دار اسلام.
ریحانه‌ها
آماج حمله‌های شیطانی اگر هستند،
پرچم اسلام را
-حجاب را-
به دوش دارند.
سلام بر ریحانه‌ها
سلام بر پایداری‌شان
سلام بر صبرشان
و سلام بر شکوه ایمان‌شان؛ روزی‌که ایمان‌ها را به سنجه آورند(yon.ir/mGdf).

ذَلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ(yon.ir/sGxx).

نویسندگان

۷۴ مطلب با موضوع «حجاب» ثبت شده است

سوال آمده که ، چرا کشورهاى غیر اسلامى توانستند در تکنولوژى اینقدر پیشرفت کنند و ما که اسلامى هستیم همچنان جهان سومى هستیم؟

پاسخ:

در این سوال سه مغالطه وجود دارد.

یک، فرض بر این است که کشورهاى غیر اسلامى، چون غیر اسلامى هستند پیشرفت کرده اند. 
دوم اینکه ما اسلامى هستیم و داریم اسلامى عمل میکنیم.
ثالثاً اینکه چون اسلامى عمل میکنیم، عقب افتاده ایم.

اینها که مقدمات اصلى این سوال هستند، هر سه نیاز به اثبات دارند.

ممکن است یک دونده اى از بقیه دونده ها تندتر بدود، آنوقت شما بیایید بگویید چون پیراهن زرد به تن داشت، برنده شد یا چون بینى کشیده اى داشت برنده شد، در صورتیکه هیچکدام درست نیست. آن کسى که برنده شده این خصوصیات را داشته اما این خصوصیات دخیل در برنده شدن نبوده است. این آقایى که پیراهن زرد داشت و بینى خوشگلى هم داشت، برنده شد به دلیل اینکه عضلات ورزیده ترى داشت و تمرین بیشترى کرده بود.

اینکه غرب در تکنولوژى پیشرفت کرده ، باید روشن شود که چه علتى داشته. علت آن ترک دین بوده؟ هیچکدام از واقعیت هاى تاریخ تمدن درغرب و شرق، اینرا نشان نمیدهد. دوستان را ارجاع میدهم به آنچه که در باب تاریخ علم در ششصد سال اخیر در غرب و شرق نگاشته شده و مطالعه نحوه انتقال مبانى علوم جدید از جهان اسلام به غرب در اواخر قرون وسطى در یک سیر تاریخى پانصد ساله ترجمه که دقیقا عکس وضعیت فعلى بوده که الان در همه علوم انسانى و علوم تجربى و ریاضى، در یک اتوبان یکطرفه از غرب به شرق، کتاب ترجمه میشود و به دست ما میرسد. اما در آن دوران اتوبان ترجمه از شرق به غرب یکطرفه بود و بزرگترین جرقه هاى علوم جدید که بنیان تکنولوژى در غرب بودند، تحت تاثیر کتابهایى بود که از جهان اسلام ترجمه شد و به آنجا رفت.

پس نه آنها بخاطر اینکه دین را ترک کردند، پیشرفت عایدشان شد و نه ما داریم به اسلام عمل میکنیم و نه بخاطر اینکه داریم به اسلام عمل میکنیم از قافله تکنولوژى عقب مانده ایم.


دکتر رحیم پور ازغدی/ امام على علیه السلام و انسان/ سال١٣٨٠

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۳۰
سیمین محمود زاده

این مستند درباره دخترانی است که چندان به حجاب پایبند نبوده اند اما بر اثر آشنایی با یک دوست، خواندن یک کتاب یا یک اتفاق، نگاهشان به حجاب تغییر کرده و دچار تحول شده اند.

این قسمت: رقیه ده ماهه!

از لاک جیغ تا خدا | دانلود فیلم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۰۷
سیمین محمود زاده

یک دختر امریکایی، با 10 ساعت قدم زدن در نیویورک، و ثبت 108 مورد مزاحمت خیابانی، از پدیدۀ آزار و تعرض زنان در خیابان های امریکا پرده برداشت.
"شوشانا رابرتس" لباسی کاملا معمولی و ساده به تن کرد و برای ضبط کردن "متلک پرانی های" رهگذران، دستگاه ضبط صوت بر روی دست های خود نصب کرد و سپس بدون هرگونه توجه به حرف هایی که رهگذران به او می زدند، به قدم زدن در خیابان های نیویورک پرداخت.
در این میان، راب بلیس دوستِ شوشانا، که پیشاپیشِ او قدم می زد، در کوله پشتی خود دوربینی تعبیه کرد تا از موارد تعرض به شوشانا، فیلم برداری کند.
شوشانا در مدت 10 ساعت پیاده روی در خیابان های نیویورک، 108 بار مورد تعرض و مزاحمت های کلامی مردان رهگذر قرار گرفت، که این 10 ساعت را در 2 دقیقه خلاصه کرده و بر روی یوتیوب قرار داد. این فیلم توجه بسیاری از کاربران یوتیوب را به خود جلب کرده و در مدت دو روز، حدود 10 میلیون بازدید کننده داشته است. این ویدئو، در چارچوب برنامه های سازمان مبارزه با پدیده تعرض و آزارجنسی زنان تحت عنوان(Hollaback) تهیه شده است.
این سازمان را زنی به نام "امیلی می" پایه گذاری کرده است. امیلی می، همواره در ترجمۀ تعرض و آزار جنسی زنان، از مفهوم ِ هندی این اصطلاح استفاده می کند که به معنی "خشمگین کردنِ زنان" است.

پ.ن1: بخوانید: http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/10/141030_mgh_street_harassment_trending

پ.ن2: در قسمت دیگر این ویدئو، این خانم با حجاب اسلامی در سطح شهر قدم می زند. نکته قابل توجه آنکه نه کسی به او نگاه بد می کند و نه او را مورد آزار کلامی قرار می دهند.

پ.ن3: حالا اگر ایران بود می گفتند چون حجاب اینجا اجباری است ملت ندید بدید هستند! دختر زیبا ببینند به او متلک می اندازند! آنجا که آزادی پوشش و بیان است پس چرا اینگونه است؟


دریافت
حجم: 7.4 مگابایت
مدت زمان: 3 دقیقه 59 ثانیه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۵۹
سیمین محمود زاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۱۰
سیمین محمود زاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۵۹
سیمین محمود زاده

کریم طاهرزاده بهزاد که خود از ناظران وقایع تبریز و از یاران ستارخان بوده، در کتابش با عنوان «قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت»، مشاهدات خود را شرح داده و دربارۀ حضور زنان در نبردهای تبریز نوشته است:
« روزی در انجمن حقیقت می‌خواستند یکی از زخمی‌ها را زخم‌بندی بکنند، مجروح اصرار می‌کرد که لباس او را نکنند و بگذارند جان بدهد.
تعجب کردند، بالاخره ستارخان نصیحت کرد که موافقت بکند تا زخم او را ببندند. مجروح از روی ناچاری گفت من مرد نیستم و دخترم و میل ندارم لباس از تن بکنم و ستارخان منقلب، چشمانش پر از اشک شده گفت (قزم من دیری اولا اولا سن نیه داویه گتدون) دختر! من که هنوز زنده هستم تو چرا به جنگ رفتی؟ » (1)


1. کریم طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت، تهران، اقبال، 1363، ص 327.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۱۲
سیمین محمود زاده

صورت هایى که دیگر واقعی و دل نشین نیستند. زنان ایرانى چهره خود را پشت نقاب سنگینى از آرایش و عمل زیبایى پنهان میکنند.
جاى تعجب دارد که زنان این کشور على رغم آموزه هاى دینى خود شبیه پورن استارها و ستاره هاى فیلم هاى پورنو آمریکایى آرایش میکنند. این جور صورت آرایى هایى تنها در فیلم هاى هالیوودی دیده میشود. ما در خیابان هاى اروپا بسیار کم با چنین مواردى روبرو می شویم. در ایران صورت زنان بیشتر از آنکه حس خوبى القا کند حس شهوت را بر انگیخته می کند.
خرید و فروش کتاب در مقابل خرید و فروش لوازم آرایشى بسیار بسیار کم و ناچیز جلوه میکند. در ایران مقدار خرید و فروش یک سال کتاب برابر است با میزان خرید و فروش یک روز یا نیمه اى از روز ابزار آرایش.
 این یعنى جهان سوم. جایى که مردم آن نسبت ب شعور خود بى تفاوت تر از ظاهر خود هستند.

* از اینجا


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۴۱
سیمین محمود زاده

┘◄ پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) فرمود:
بهترین زنان شما آنهایی هستند که در برابر همسرشان تبرج و خود نمایی دارند.
     [الکافی/جلد5/ص326]

┘◄ راوی می گوید: «به امام رضا(علیه السلام) گفتم: خضاب کرده اید؟ حضرت فرمود: بله، به حنا و کتم(گیاهی است برای خضاب و آن را وسمه نامند.) آیا نمی دانی خضاب کردن اجر و ثواب دارد؟ بدرستی که زن دوست دارد تو را آراسته ببیند همانطور که تو دوست داری او را آراسته ببینی. به تحقیق زن ها را کمی آراستگی و آمادگی شوهرانشان، از عفاف، به فسق خارج می کند.»
     [بحارالانوار/ج76/ص102ف مکارم الاخلاق/ص80]

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۰۸
سیمین محمود زاده

مهدی عبد خدایی:
نامادری من داستانی را تعریف می کردند که همین داستان را علی آقای ضیاء هم تعریف می کنند.
داستان از این قرار بود که من یک ساله بودم که مادرم از حمام باز می گشته است. بین حمام و منزل ما قریب به صد یا صد و پنجاه قدم راه بوده. پاسبان اداره ثبتی بوده که می بیند دو زن (مادرم و همسایه اش) با چادر راه را طی می کنند. حمله می کند. چادر مادر مرا از سرشان می کشد. مادرم فرار می کند و خود را به آستانه خانه همسایه می اندازد و در همان جا سقط جنین می کند و خون ریزی شدیدی می کند و به علت شرایطی که پدرم داشته (او به صورت یک تبعیدی و فراری بوده و یک سال بعد از آن ماجرا باز می گردد.) نمی تواند مادرم را به دکتر برساند و مادرم پس از 16 روز می میرد، در حالی که 21 ساله بوده است. (1)

1. حکایت کشف حجاب، ص125

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۳۳
سیمین محمود زاده

در زمان طاغوت زنی از کشور ترکیه که در فسق و فساد به نام بود برای اجرای یک نمایش در ایران به فرودگاه مهرآباد تهران وارد شد. جمعیت فراوانی به استقبال این زن آمدند.
یک روز که برای او برنامه گردش می‌گذارند، همین طور که در خیابان های تهران می گشت، زنی را با چادر می‌بیند و می‌گوید: این زن چرا این طوری است؟ می گویند: این خانم چادر به سر دارد. می گوید: می خواهم با او صحبت کنم.
پیاده می شود و به آن زن می گوید: این چیه روی سرت انداختی؟ پاسخ می‌دهد: حجاب من است. می‌گوید:‌ آیا می‌شود یک دقیقه به من بدهی تا به سرم بیاندازم؟ پاسخ می‌دهد من که نمی توانم چادرم را در انظار عمومی از سرم بردارم. این جا نمی‌شود.
می‌گوید:‌ کجا می‌توانم این چادر را به سر کنم؟ پاسخ می‌دهد: باید به جایی برویم که در دید نامحرم نباشیم.
به جای مخصوصی می‌روند و این خانم ایرانی چادرش را به آن زن می‌دهد که به برهنگی و فساد مشهور بود. او چادر را بر سر می‌اندازد و می‌گوید: عکس من را بیندازید. تنها لحظه‌ای که در زندگی احساس آرامش کردم همین لحظه بود که در چادر بودم.
عکس این خانم را با همین چادر در تمام مجلات زن زمان طاغوت منتشر کردند. (1)

1. پرسمان حجاب، حسین مهدی زاده، ص114

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۰۰
سیمین محمود زاده